ارسال شده توسط مدير سایت در .
به مناسبت ۲۰ دیماه ۱۲۳۱شمسی ، سالگرد قتل شهادت گونۀ امیرکبیر
حسن عرب باصری :
امیرکبیر قهرمان مبارزه با فساد و قربانی ایجاد سلامت اداری و دیوانی در نظام دولتی.
شناخته شدن شخصیت امیرکبیر این خدمتگزار به ملک و ملت در این سالها که به نوعی نسبت شخصیت او تردیدهایی تولید می شود و برخی سعی می کنند که به نوعی نگاه متفاوت و دیگری در مورد او تولید کنند ضرورت دارد.
امیرکبیر در برابر دشمنان دین و مجریان سیاست استعماری، یک تنه قیام کرد ، روحیه اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت، که میرفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار و استکبار جهانی بلعیده شود. لذا باید مواظبت کنیم که اولا" شخصیت این مرد بزرگ را ملکوک و لکه دارش نکنند و ثانیا" او را از نظام جمهوری اسلامی مصادره اش نکنند و ما خودمان باید نسبت به تبیین شخصیت امیرکبیر اقدام کنیم . افزون بر ویژگی های دینی، منش رفتاری و ویژگی های اخلاقی امیر ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگی اوست. خانواده ای که در آن تولد یافته است، دوستانی که هم بازی اش بوده اند، معلمانی که تربیتش کرده و مردمانی که با او سروکار داشته اند، همگی بر شخصیت امیرکبیر اثرگذارند. و البته که هیچ کس بغیر از معصومین علیهم السلام عاری ازخطا و لغزش نیست و امیرکبیر هم مانند هرشخص دیگری شاید در شناختن اولویت های زمان خودش و انتخاب روشهای دست یابی به اهدافش دچار مشگل و اشتباه بشود ، اما توجه دادن به اینکه یک شخصیت اصیل و خود ساخته ای مانند امیرکبیر که جانش را هم حتی برای استقرار کشور و ایجاد یک سلامت اداری و دیوانی در نظام دولتی آن زمان گذاشت می تواند الگو باشد.
روزیکه امیر کبیر در ایران مدرسۀ دارالفنون را تأسیس می کرد ، روزیکه او روزنامۀ یومیه بوجود می آورد و در روزنامۀ وقایع اتفاقیه در بارۀ قیام « مازینی » در ایتالیا بحث می کرد ، یا از اکتشافات قطب خبر می داد ، یا محاسن آب تصفیه شده را برای اهالی شهرها گوشزد می نمود ، یا بیمارستان بوجود می آورد ، یا به سفیران ایران در ممالک خارجی دستور ارسال گزارشات دقیق از ترقیات علمی و صنعتی ممالک مزبور می داد ، قلم بطلان بر تمام طلسم های استعماری روس و انگلیس می کشید و نقشۀ تقویت قشون ایران و استرداد اراضی از دست رفته را در سر می پروراند ، و به شاه جوان مملکت توصیه می کرد که از بوالهوسی و شهوترانی ها بپرهیزد ، به او نصیحت می کرد که از اعمال نا شایست « مهد علیا » مادر شاه جلو گیری کند خانواده اش را از آلوده شده به اعمالی که موجب هتک حیثیت و حرمتشان می شد منع می نمود و به ناصرالدین شاه می نوشت که تو جوانی و باید سلطنت کنی ، سلطنت با طفره زدن و بوالهوسی سازگار نیست ..
شخصیت امیرکبیر از چند جهت قابل مطالعه است هم برای خود ما و هم برای دانش آموزان ، یکی از وجوه ممتاز شخصیت میرزا محمد تقی خان امیرکبیر، خود ساختگی اوست ، یعنی کسی که توانست از حداقل امکانات ، حد اکثر استفاده و بهره برداریها را بکند ، بعنوان یک شاگرد آشپز بتواند درس بخواند و بجایی برسد که شاهزادگان هم به آن درک و فهم نرسیدند و شاید امیرکبیر مصداق یکی از ابیات سعدی باشد که :
روستا زادگان دانشمند به وزیری پادشاه رفتند ........................ پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند
امیرکبیر جزو آن روستا زاده هایی است که با علم و دانش و فراصتی که داشت بجایی رسید ، البته وجود شخصیتی مثل مرحوم قائم مقام فراهانی و عهده دار شدن چنین شخصیتی برای تربیت امیرکبیر هم مؤثر بوده است و مکتب تبریز هم که اصالتا" در آن دورۀ سیاسی قاجار خودش بعنوان یک مدرسۀ آلترناتیو برای قاجار و دارالسلطنه عمل می کرد تأثیر گذار بود چون معمولا" رجال به تعبیر امروز «اپوزیسیونی قاجار» در تبریز تربیت می شدند برای دارالخلافه یا دارالسلطنه تهران.
اما نکتۀ دیگری که در شخصیت امیرکبیر هست و برای مدیران مملکت می تواند الگو باشد ، مخالفت او با فساد اداری و تأکید و پافشاری او برای سلامت اداری است ، انصافا" تاریخ مشحون از این است که با فساد اداری شدیدا" مخالفت می کرد و آنچه را که برای تنضیمات اداری آن زمان می نگاشت و ابلاغ می کرد خودش اولین کسی بود که آنها را رعایت می کرد توصیه ناپذیری امیرکبیرو بستن راه های استفاده از امکانات ویژه در دورۀ امیرکبیر و پافشاری او بر این مطلب قاتل جانش شد و در این مطلب ایشان واقعا" مرید بود نسبت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و به آن حضرت تأسی جست .
قاتل امیرکبیر بیش از ناصرالدین شاه عدالت او بود یعنی همین پافشاری بر اینکه در نظام اداری باید به قاعده و قانون عمل کرد. اگر مانند پیشینیان یا پسینیان خودش مثل آقاخان نوری و دیگران دستش به جیب دربار بود و از آن محل به همه یک چیزی می داد شاید امیرکبیر به این مبتلا ، به معنایی که ما می بینیم دچار نمی شد.
نکتۀ دیگر در شخصیت امیرکبیر وطن پرستی و ملت دوستی او است ، او نسبت به ایران اهتمام و علاقه داشت چه زمانیکه بعنوان سفیر به اروپا ( عثمانی ) رفت و برگشت و بعنوان سفیر مذاکرات سیاسی کرد نشان می دهد که چقدر به قاعده مندی و هوشیاری در برابر افزون خواهی دیگران و تأکید بر منافع ملی استوار بود چه در داخل کشور که بعنوان صدراعظم مشغول کار شد آنجا هم نشان می دهد که نسبت به ایران یک اهتمام ویژه دارد و شاید چیزی بیشتر از انکه دخالت دیگران را در امور داخلی ایران ببیند او را رنج نمی داد چه دخالت انگلیسی ها و چه دخالت روسها برای ایشان بسیار سخت بود در خاطرات امیرهست که وقتی نامه ایی را برای امیرکبیر می فرستادند و باز می کرد و می دید که تقاضا و درخواستی دارند ، شب را تا صبح نمی خوابید که صبح چگونه با این نامه مواجه کند و برخی خاطرات دیگر که فراش باشی را که واسطۀ سفارتخانۀ انگلیس بود دستور داده بود تازیانه بزنند ، هی نامه و یادداشت سفارش برای فراش باشی می آمد ، امیرکبیرهمی در حالیکه حکم را اجرا می کرد هر نامه ایی که می آمد می گذاشت زیر تشکش ، بعد که تازیانه های زدند و تنبیه را انجام داد نامه ها و یادادشتها ی مکرر را باز می کرد در حالیکه کار دیگر تمام شده بود، یعنی نسبت به این دخالت شدیدا" آزرده خاطر می شد ، امیرکبیر نسبت به استقلال علمی و صنعتی کشور هم علاقمند بود و بشدت اصرار بر پیشرفت در این زمینه ها داشت و لذا برخی از تولیدات کم کیفیت داخلی را بر تولیدات خارجی ترجیح می داد و بعضی از کالاها را که در آن زمان از خارج می آوردند و جزو زندگی اشرافی و درباری بود مثل سماور و قوری و ...امیرکبیر دستور می داد در تهران اگر کسی می تواند آن مدلها را کپی کند و یا مشابه آن را بزند اقدام کند و تشویق می کرد و آنها را ترجیح می داد برای خریدن ، چیزی که وسعش در حد همین مدرسه بود که دارالفنونی تأسیس کند و شاگرد تربیت کند و یکی از سیاستها ی امیرکبیرکه امروز هم در نظام آموزش عالی قابل تأمل است این بود که امیرکبیر به دعوت اساتید بیش از اعزام دانشجو اعتقاد داشت چیزی که شبیه آن را در برخی از کشورها ما می بینیم اتفاق افتاده است در برخی از کشورهای اسلامی در منطقه آسیای دور اتفاق افتاده است امیرکبیر معتقد بود که بجای اعزام دانشجوی انبوه و فله ایی به خارج استاد دعوت کند به کشور و به همین جهت دارالفنون را بر همین پایه بنا کرد و اساتید را از خارج آورد و وقتی که به او انتقاد کردند که هزینه ها یا پولی که برای استاد خارجی می دهید بیشتر است و این خزانه را تهی می کند در حالیکه اگر از اینجا دانشجو برود به بیرون خودش خرجش را می دهد ولی امیرکبیر جواب داد که آن هزینه های پنهانی که در اعزام دانشجو به خارج خرج می کنیم از شهریه یا حقوقی که برای استاد مدعو خرج می کنیم بیشتر است و این نشان میدهد که چقدر دقت نظرداشت نسبت به فرهنگ و علم و صنعت ما وظیفه داریم که این بنا که یادگار امیرکبیراست و شناسنامه یا برگی از شناسنامه علمی آموزشی کشورمان است را بتوانیم با اهتمامی که دوستان دارند احیا کنیم.
سال ۱۲۶۸ ق باد سرد دیماه بر دفتر تاریخ ایران وزید ، توفان حوادث سیاه نامه قجر را به شدت ورق زد تا حسرت حضور امیر برای همیشه بر دل دارالفنون بماند،اما امیر در واپسین لحظات حیات به چه می اندیشد؟ غمهای معنوی روحانی داشت ؟ دلواپس انسان امروز بود ؟ بر هیچکس معلوم نیست ، درد مشترک دلهای بیدار و جانهای آگاه که عمری در راه آگاهی مردم کوشیده اند ، خسته دل و شکسته چشم به فردای ایران دارند اما دلواپس نیستند.
* با الهام از سخنرانی دکتر محمدیان در جمع مدیران سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در دارالفنون.
darolfonoon_amirkabir@
telegram.me/darolfonoon_amirkabir
نظر شما